مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره)، ؛
دعای فرج، دوای دردهای ما است
دعای تعجیل فرج دوای دردهای ما است، در روایت است که: در آخر الزمان همه هلاک می شوند،« إِلاّ مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ. » مگر کسانی که برای [تعجیل] فرج دعا کنند.
ائمّه ی ما علیهم السّلام با این بیان خیلی به اهل ایمان و شیعیان عنایت کرده اند تا خود را بشناسند. علامت گذاری برای آن ها است، یعنی اگر برای فرج دعا می کنید، علامت آن است که هنوز ایمانتان پا برجاست. دستورهای عجیب و غریب دیگر هم داده اند، زیرا در آخرالزمان گرفتاری اهل ایمان خیلی سخت می شود به حدّی که در روایت آمده است:
« بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا. » بعد از آن که زمین از جور و ستم پر می شود.
و شاید در روایت وارد شده باشد که:
« یُنْکِرُهُ أکْثَرُ مَنْ قالَ بإِمامَتِهِ! » « لاِءَنَّهُ یَقُوُم بَعْدَ... ارْتِدادِ أَکْثَرِ الْقائِلِینَ بِإِمامَتِهِ. »؛ (زیرا او بعد از... بازگشت بیشتر معتقدان به امامتش قیام می کند.)
بیشتر کسانی که اعتقاد به امامت آن حضرت دارند، او را انکار می کنند. یعنی بیشتر مردم از اعتقاد وایمان به امامت بر می گردند. هم چنین فرموده اند که در آخرالزمان این دعای فرج را که دعای تثبیت در دین است، بخوانیم: « یا أللّهُ،یَا رَحْمانُ، یَا رَحیمُ، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبی عَلی دینِکَ. » ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای زیر و رو کننده ی دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان. یعنی آن مرتبه ای از ایمان را که به من منّت نهادی، حفظ کن، نه این که مسلمان باشد و به همان باقی باشد، چون این معنا تثبیت در دین نیست. این توسّلات، عزاداری ها، سوگواری ها و زیارت قبور اهل بیت علیهم السّلام علامت آن است که اهل ایمان به آن ها اتّصال و الصاق دارند و هنوز از آن ها منحرف نشده اند؛ لذا کفّار و دست نشانده های آن ها دستور داشتند که بین مسلمانان و قرآن تا چه برسد به مساجد و تکایا و مجالس عزا و روضه خوانی جدایی بیندازند، زیرا همه ی این ها ضدّ خواسته های سلاطین جور بود، لذا فرمان هدم قبور یا تعطیلی مجالس روضه خوانی را دادند. روز هشتم ماه شوّال که روز هدم قبور ائمه ی بقیع علیهم السّلام است قاعدتا روز تعطیلی حوزه ی علمیه نجف بود، ولی ما کم کم عادت کردیم و برای ما عادی شد.!
علّت غیبت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف خود ماییم
سبب غیبت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف خود ما هستیم زیرا دستمان به او نمی رسد، وگرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می کُشد؟!
آیا جنّیان آن حضرت را می کشند، یا قاتل او انسان است؟!
ما از پیش در طول تاریخ ائمّه علیهم السلام ، امتحان خود را پس داده ایم که آیا از امام تحفّظ، و اطاعت می کنیم، و یا این که او را به قتل می رسانیم؟!
انحطاط و پستی انسان به حدّی است که قوم حضرت صالح علیه السّلام ناقه ی صالح را با این که وسیله ی ارتزاق و نعمت آن ها بود، پی کردند، چنان که قرآن کریم درباه ی آن می فرماید:
«لهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ»(سوره ی شعراء، آیه ی 155) یعنی، یک روز آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن. آن ناقه، یک روز آب چاه را می خورد و در عوض به آن ها شیر می داد!
بنابراین، همان گونه که ممکن است عُقلا خزینه و انبار نعمت خود را نابود کنند، هم چنان که ناقه ی صالح را کشتند، امکان دارد که ما انسان های عاقل(!) نیز امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف را که تمام خیرات از او است و از ناقه ی صالح بالاتر و پر فیض تر است برای اغراض شخصیّه ی خود به قتل برسانیم!
در فکر آن باشیم که با حضرت غائب عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف رابطه داشته باشیم
یکی از امور مهم بلکه از اهمّ امور این است که بدانیم چه کار کنیم تا مثل کسانی از علما و متشرعه و صلحای تابع علما باشیم که فرج شخصی و ارتباط خاصّ با حضرت ولی عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف داشته اند، و محتاج نبوده اند که در امور خودشان یا غیر خودشان فی الجمله عدل عمومی را خواستار باشند. از قبیل نوّاب اربعه و علمای معاصر آن ها که مقامات و کراماتی داشته اند که ما نداریم، به طوری که نمی توانیم بگوییم مثل آن ها هستیم.
باید مجالسی تشکیل دهیم و با رفقا و اصدقا بنشینیم و مذاکره کنیم که به چه راهی می شود به آن حضرت رسید و با آن حضرت رابطه داشت.
زیرا بلاکلام هر فیضی به ما می رسد چه خصوصی و چه عمومی و چه داخلی و یا خارجی، و چه جسمانی و چه روحی فقط از ناحیه ی همان یک فیض است و توجّه به همه ی ائمّه علیهم السّلام هم به او راجع می شود؛ لذا شخصی به حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم توسّل نمود و حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم او را به فلان امام و فلان امام و در آخر به امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف حواله داد.
تلازم انتظار فرج با عمل به قرآن و تبعیّت از عترت و دعا برای دوستان گرفتار امام زمان(ع)
قرآن کتابی است که تمام نور است، و هادی به سوی امام علیه السّلام .
امکان ندارد حجّت در میان ما نباشد و مردم بدون امام علیه السّلام باشند. اگر به آن چه در دسترس ما است(قرآن و عترت.) عمل کنیم، انتظار فرج جا دارد.انتظار ظهور و فرج امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف با اذیّت دوستان آن حضرت سازگار نیست. دوستان آن حضرت از هر دو طرف در این جنگ (جنگ عراق علیه ایران.) چند سال است که از بین می روند و او می بیند و متأثّر می شود، ولی به حسب ظاهر دستش بسته است نمی تواند کاری بکند؛ امّا چه قدر حضرت مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند، از پدر و مادر هم به آنها مهربانتر است.
اگر ما غافل باشیم و دعا و تضرّع نکنیم، و همه این بلاها را ندیده بگیریم و کَالْعَدَم حساب کنیم، یا آنها را باید مسلمان به حساب نیاوریم و یا خود را! و اگر به آنها ترحم نکنیم، کسی به ما ترحم نخواهد کرد.
هر چند از فیض حضور غایبیم، ولی...
هر چند حضرت حجت عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم، ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم و این که آیا آن بزرگوار را با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی هرچند ضعیف خدمتش می فرستیم، و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم.
با این که در مال آن حضرت(سهم امام علیه السّلام) تصرف می کنیم، دیده و شنیده نشده که حضرت در تصرّف ما ترتیب اثر داده و در حیف و میل آن به کسی اعتراض نموده باشند.
گویا مال آن حضرت را مال او نمی دانیم و گویا آن حضرت این مال را مالِ خود نمی داند که به ما اعتراض نمی کند!
مهمّ تر از دعا برای تعجیل فرج
مهمّ تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف ، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه ی فانی است؛ اما بیرون رفتن از عقیده ی صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنّم است، لذا حضرت امیر علیه السّلام در لیلةُ المَبیت از رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم می پرسد:
«أَفِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی؟»(1) آیا دین من سالم خواهد بود؟
یعنی از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است، از آن حضرت سؤال می کند.
این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که:
«یا أَللّه یا رَحْمانُ یا رَحِیمُ! یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ.»(2)
ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای گرداننده ی دل ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار.
کسانی را دیده ایم که گویی به حضرت غائب عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف تلگراف می کردند
باید اعتقاد داشته باشیم که عنایت و امداد حضرت غائب عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف در وقایع و حوادث و گرفتاری ها نسبت به شیعیان شامل است، و آن حضرت امام مُفْتَرَضُ الطّاعة و حَیّ است و قطعا ظهور خواهد نمود و او «عینُ اللّه النّاظرةُ» و بر احوال ما مطّلع است.
ما کسانی را دیده ایم که گویی در گشایش و گرفتاری ها با آن حضرت مخابره و تلگراف داشتند، هر چه می گفتند و یا از آن حضرت می خواستند، همان می شد!
شخصی پیاده و خسته در بیابان بود، سه مرتبه گفت:
یا امام زمان، یک مالی بفرست. فورا چرخ و ارّابه ای پیدا شد و او را سوار نمود و به مقصد رساند!
آن حضرت خیلی به ما نزدیک است ولی ما او را نمی بینیم و دور می پنداریم.
أَلْبَلاءُ لِلْوِلاءِ
سؤال: آیا ممکن است این بلاهای وارده از باب عقوبت و کیفر گناهان نباشد، بلکه به جهت ترفیع درجات و از باب « أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ. »؛ (بلا، برای دوستی است.) باشد؟
جواب: برای اهل ولاء مطلب روشن است، هرچه بیشتر مبتلا گردند، یقینشان زیادتر می شود.
میثم بر سرِ دار بود هر آن و هر لحظه اطمینان و ایمانش بیشتر می شد؛ زیرا به او خبر داده بودند.
در هر حال، از سوی حضرت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف زیاد سفارش شده و اصرار شده که در این زمانه و زمینه، دعای فرج بسیار خوانده شود.
تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج)
در تهران استاد روحانیی بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی یکی از طلاّب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود.
و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.
روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
«آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.
از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم.
چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان (عج) مشرف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید.
استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند.
مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید:
آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟
می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند.
آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبینُ)
آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید:
آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم.
وای بر ما اگر. . .
وای بر کسی که حضرت حجّت عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف بداند که او در تحصیل موافقت و رضای آن حضرت، و یا در مخالفت آن حضرت بی اعتنا و لااُبالی است.
در امور مالی به مردم بگوید که دست من دست او است و نماینده ی او هستم، و در کارهای دیگر چنین نباشد!
خدا نکند ما این گونه باشیم!
خصوصا این که میل داریم در آخر زندگی و دم مرگ به داد ما برسد و به شفاعتش بلاهای ما رفع شود.
آیا می شود از اوّل کار از او جدا باشیم و در آخر کار تمایل داشته باشیم از ما دستگیری کند؟!
آقای طبیبی در نزدیکی وفاتش، به همه ی انوار معصومین علیه السّلام سلام کرد و تعظیم نمود ولی هیچ کدام از حضار کسی را نمی دیدند!
آن بزرگواران که در وقت وقتش به آنها احتیاج داریم، نباید کاری کنیم که دم آخر بگویند: ما این شخص را نمی شناسیم!
تفاوت مراتب ایمان و تقوا و یقین ما و علمای گذشته بسیار است، صد سال فاصله ی بین ما و آنها، مانند هزار سال است! دعا کردن و زود مستجاب شدن برای آنها اصلاً چیز عادی عادی بوده؛ ولی حالا اگر کسی بگوید: دعا کردم و مستجاب شد، خیلی نادر است.
نقل کرده اند که آقایی که فاصله ی وفاتش با وفات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری رحمه اللّه یک هفته بود، در مشهد بود و خانواده اش در عراق بودند به حرم امام رضا علیه السّلام مشرّف شد و عرض کرد: خانواده ام... (ا ین قسمت در اصل از قلم افتاده است، شاید عرض کرده است: خانواده ام در عراق هستند و من در مشهد، تقاضا دارم که هزینه ی راه را مرحمت فرمایید تا به عراق بروم.) بلافاصله شخصی از کنارش گذشت و مقداری پول به او داد؛ ولی او رو کرد به حضرت و عرض نمود: «این نه مناسب کرم شما است!» تا این که مقدار دیگری به او می رسید. باز گفت: «کم است!» پس از جریان یکی از علمای مشهد در صحن به او می رسد و می گوید: «معلوم می شود معامله ی شما با حضرت خوب است!» همان اندازه که می خواسته از جیبش در می آورد و به او می دهد.
قلب آباد به یاد خدا پیدا کنید. . .
سؤال: اخیرا کتابی نوشته شده درباره ی مثلّث برمودا که مؤلف در آن سعی کرده که اثبات کند جزیره خضرائی که در روایت دارد که در آن جا با امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف ملاقات حاصل شده، همان مثلّث برمودا است.
آیا این تطبیق درست است و آیا جزیره ی برمودا همان جزیره ی خضراء است؟
جواب معظم له: امام عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤمن جزیره ی خضراء است، هر جا باشد حضرت در آن جا پا می گذارد.
قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف آن جا هست.
همه باید سایه ی ظلم و جور را احساس کنند
از این خونریزی هایی که پیش از ظهور حضرت حجّت علیه السّلام واقع می شود، معلوم می گردد که ظهور آن حضرت مانع از خونریزی است، چون همه طَوْعا یا کَرْها(خواسته و یا ناخواسته) تابع آن حضرت خواهند شد.
و نیز معلوم می شود که آن قدر باید ظلم و خونریزی صورت بگیرد که برای همه روشن گردد که «مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا. زمین از جور و ستم پر شد.»(بحار الانوار، ج 3، ص 80) و همه ی اهل زمین در هر کجا که باشند احساس کنند سایه ی ظلم و جور بر سر آن هاست و همه ی جهانیان حتّی کفّار، در فشار ظلم و ستم به سر ببرند و به انتظار نجات و ظهور فرج و مصلح باشند.
ائمّه ی ما علیهم السّلام در روایات به ما خبر داده اند که: «خیلی از اهل ایمان و عقیده در اثر ابتلائات بر می گردند.»، « لاِءَنَّهُ یَقُوُم بَعْدَ. . . ارْتِدادِ أَکْثَرِ الْقائِلِینَ بِإِمامَتِهِ. زیرا او بعد از. . . بازگشت بیشتر معتقدان به امامتش قیام می کند.»(کشف الغمّة، ج 2، ص 526) خدا کند ایمان ما تا آن وقت باقی بماند، و گرنه اگر ظهور هم نزدیک باشد ولی ایمان ما زایل شده باشد، دیگر ما را چه باظهور آن حضرت و حضرت را چه با ما؟!
برای مؤمنین تثبیت در دین و ایمان و ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهم تر است.
لزوم همدردی با مؤمنان
سعدی می گوید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی در سفینة البحار روایتی نقل می فرماید که گویا این شعر اقتباس از آن است.
اگر کسی در امثال و حِکَم و اشعار تتّبع کند، می تواند مجموعه ی بزرگی از آثار جمع آوری نماید. در روایت این مضمون آمده است که:
«گاهی مؤمن به غصّه و اندوه مبتلا می شود و سبب آن را نمی داند. سبب آن ابتلا مؤمن دیگری است به بلایی در اقصی نقطه های عالم. و گاهی رفع بلا از او، موجب شادی مؤمنین دیگر است. و گاهی یک مؤمن موجب رحمت و برکات برای مؤمنین دیگر می شود.»
آیا با این همه بلاها که برای مسلمانان به خصوص برای شیعه وارد می شود، ما نباید هیچ غم و اندوه داشته باشیم؟ آیا باید بی تفاوت باشیم؟! یا باید حال ما در نگرانی و ناراحتی مثل این باشد که بلا بر سر خود ما می بارد؟!
یکی از علایم آخرالزّمان و قیام و ظهور حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف آن است که: «عِنْدَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ» هنگام سنگدلی مردم.
در توقیع شریف به نقل از حضرت حجّت عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف به این صورت آمده است: «وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الاْءَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلوُبِ وَامْتِلاءِ الاْءَرْضِ جَوْرا. ظهور بعد از گذشت زمان طولانی و سنگدل شدن مردم و پُر شدن زمین از ستم، خواهد بود.»(بحارالانوار، ج 51، ص 163) در هر حال، با ما اتمام حجّت کرده اند که اگر در این زمان تکلیف خود را بدانیم و بدان عمل نماییم، باید از خوشحالی کلاهمان را به هوا بیندازیم، و در مواردی که اصالت برائت جاری نیست مثل موارد دِماء و اموال خطیره و اَعْراض، و اسلام و ضروریات دین به احتیاط عمل کنیم.
منبع:http://www.hawzah.net/fa/articleview.html?ArticleID=93055